امیر محمدعزیزمامیر محمدعزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه سن داره

من و نخوووود

پسرمون ددری شد

زیباترینم شما بیرون رفتنو خیلی دوس داری مخصوصا کالسکه سواری و ماشین سواری دو ساعت هم بیرون باشیم صدات درنمیاد گشنه ات هم نمیشه و خوابت هم بگیره خیلی بی صدا میخوابی    اینم صندلی ماشینت که تازه این هفته شما توش میشینی و خیلی هم بهت خوش میگذره  خدارو شکر که از وسایلات به دلخوشی استفاده میکنی خدایا شکرت ...
31 ارديبهشت 1393

لالایی خوندن پسری موقع خواب

مامان قوربون اون چشمای نازت بشه که هر وقت خوابت میاد کوچولو میشه و قرمز تا میندازم رو پام سریع دو بیت لالایی واسه خودت میخونی(ee....immmmm..)سریع خوابت میبره    بهترینم خواب های خوش ببینی ...
31 ارديبهشت 1393

درازو نشست پسری

پسر خوشگلم شما هنوز نه قلت میزنی و نه دمر میشی ولی دوس داری بلند شی و بشینی امروز داشتم جاروبرقی میکشیدم که یه هو دیدم  شما داری بلند میشی بری  منم جاروبرقی رو پرت کردمو دوربینو اوردم از شما عکس انداختم وهمان طور که در عکس مشهوده لوله جاروبرقی پهن زمین شده  اخ قربونه اون دلت بشم ...
31 ارديبهشت 1393

اولین روز پدر

امسال من کلی برنامه تو ذهنم چیده بودم که اولین سال برای روز پدر سنگ تمو بزارمو بابا امیر سوپرایز کنم تا همیشه به یادش بمونه اممممما دریغا که شما فرصتی واسه سر خاروندن به من ندادی ونشون به اون نشون که من روزای هفته رو قاطی کردم وقتی فکر میکردم 2روز به روز پدر مونده وهنوز فرصت دارم  یه هو خاله گفت امروز روز پدره من جا خوردم  و هول شدم  ولی با کمک خاله ایسان شد یه روز به یاد ماندنی اول رفتیم یه دسته گل خوشگل واسه بابا خریدیم و بعد یه کیک کوچولو که گفتیم روشو برامون بنویسه بابا امیر روزت مبارک و بعد رفتیم شام مهمون من لوازم پیتزا خریدیم واومدیم خونه ...وقتی اومدیم بابا امیر خونه بود دسته گلو بهش دادیمو کلی ذوق کرد و...
30 ارديبهشت 1393

پسری فرنی خور شد

سلام بهترینم .این ماه یعنی 5 ماهگی شما خیلی شیطون شدی و همش شیطونی میکنی و شیر نمیخوری همش دوس داری بازی کنی و فضولی منم همش غصه میخورم که چرا شما مثل سابق اویزون من نیستی  به خانوم دکترت گفتم واونم گفت همه نی نی ها این ماه بازیگوش میشن و کنجکاو ومیتونی کمکی رو شروع کنی فقط فرنی رقیق منم ار 4ماه و 10 روزگیت شروع کرردم. اولا بلد نبودی غورت بدی و همش تف میکردی بیرون و الان هم که هر وقت فرنی رو غورت میدی شونه هاتو چپ و راست میکنی و خودتو تکون میدی منم کلی ضعف میکنم               \پسرم خودش مستقل شده خودش فرنی میخوره     ...
30 ارديبهشت 1393

ژست های پسری

 اخ قربونه اون چونه ات بشم  امیر محمد دستانش را کشف میکند شصت دستشو با انگشتای باز میخوره  امیر محمد فشن میشود ح  به مهمانی میرود ...
30 ارديبهشت 1393

کارهای پسری

سلام سلام گل پسرم .پسری هر روز داری بزرگتر میشی و شیطون تر و منو عاشق تر میکنی خیلی بامزه شدی و کارای بامزه میکنی و خیلی هم زرنگ و حواس جمعی و شدیدا هم بابایی هستی اولین قهقه رو واسه بابایی زدی در تاریخ 9 اردیبهشت ساعت 11 شب. صبح ها که بیدار میشی کلی با نشاطی و با خودت بازی میکنی و جیغ های خوشحالی میکشی و یه عالمه ورجه وورجه میکنی از ذوقت با مشتای دستات میزنی به کلیه ها و کشکک زانوهات  بعد هم یه جوری کلی وول میخوری و خودتو به من میرسونی با پاهات افقی میزنی به دل من و منو اینجوری بیدار میکنی اخ قربونت برم من ..وقتی خوابت میاد چشات قرمز میشه و میندازم رو پام و بعد تو شروع میکنی به لالایی خوندن تا وقتی خوابت ببره کلی از این حالتات فیلم گر...
28 ارديبهشت 1393

امسال منم مادرم.... روزم مبارک.....

سلللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللام به پسرم  ...    امروز روز مادره من خیلی خوشحالم چون منم مامان شدم پارسال روز مادر تو دلم بودی ولی نمیدونستم  ...الان خیلی احساساتی شدم     خدایا شکرت همه اونایی که دلشون میخواد مامان بشن ناامیدشون نکن...  پسری خیلی تقص شدی(نمیدونم درست نوشتم یا نه؟)فردا مامان های وبلاگی ازم غلط املایی میگیرن    خیلی لجباز شدی یه هفته اس که وقتی خوابت میاد یا گشنه میشی یه کم دیر بهت برسم بلند گریه میکنی و وسطاش جیغ میکشی و تا بغلت میکنم پاهاتو سیخ میکنی وسرتو میکشی عقب و به هیچ وجه هم شیر نمیخوری تا کلی ازت معذرت خواهی میکنم وتو اروم میشی و تازه سرم نق می...
1 ارديبهشت 1393
1